سال های قبل که گاهی از صمیمیت زندگیمون، از خوش رفتاری و گشاده رویی خودمون و از صبوری و همدلی و همراهی همسرم چیزهایی می نوشتم، بعضی ها خوشحال می شدند، بعضی ها تحسین می کردند، عده ای هم از روی خیرخواهی توصیه می کردند که این جور چیزها را ننویسم، چون ممکنه بعضی ها چشم بزنن و حسودی کنند.

امـا افـرادی هـم بودند کـه به اسـم ناشناس یا با اسـم غیــر واقــعی در کامنت هــای خصـــوصی، همش تــوهـین و ناسزا و زهــرمار نثارمون می کردند و کلی نیش و کنایه تحویلمون می دادند. ماحصل حرفشون هم این بود که می گفتند: نوشته هاتون فخرفروشیه / میخواهید دل بقیه رو بسوزونید / می خواهید خود نمایی کنید / دارید خالی می بندید / میخواهید القاء کنید که دیگران این جوری باشند / میخواهید جلوی بقیه کم نیارید / می خواهید وانمود کنید که رفتار بچه مسلمونا اخلاقیه و زندگیاشون بی کدورته و.و. و.!

مثلاً یه آقای متأهل که اطلاعی از مشکلات درس و معیشت و زندگی ما نداشت و تصورش این بود که اخلاق و صمیمیت و تفاهم فقط برای نوشتن توی قصه هاست؛ با عصبانیت برام نوشته بود: یا داری دروغ میگی یا خیلی خرپول هستین که خیالتون راحته.! و دیگری نوشته بود: حداقل با خودتون روراست باشین.

و چندتایی هم این جور نوشته بودند:

  • خب که چی؟ توقع داری باورکنیم؟
  • یادتون دادن که اینجوری بگید؟
  • منم اگه بابای مایه دار داشتم غمی نداشتم. و.

حالا فکر کنید توی اون شرایط، من چه پاسخی باید می دادم؟ و چه تصمیمی باید می گرفتم؟

فقط بگم که سخت ترین کار برای من این بود که بخواهم غصه های زندگی ام را قصه کنم.

 

 

نقدی بر کتاب های درسی تاریخ

کس نیارد برِ او دم زند از قصه ما

نوشته ,قصه ,میخواهید ,هم ,  ,ها ,بعضی ها ,این بود ,بود که ,این جور ,می خواهید

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

احکام دختر و پسر این اقلیت یک نفره 26479 دبستان هیأت امنایی حاج محمّدکریم باجغلی ★::::سایت جهان حقوق*lawglobal::::★ 93714623 مهندسی سرامیک ترجمه دروس سطح عالی وبلاگ سایت مصاحب academicfiles